شعر
شعر
گفتم جهانم سهم تو،،گفتم که جانم سهم تو
گفتا که روزت را بکش،،،دیگرشبانم سهم تو
گفتا که روزت را بکش،،،دیگرشبانم سهم تو
گفتم دگر مال منی،،،،،،،گفتم تو اقبال منی
گفتا اگر عاشق شدی،،،،، تنها غمانم سهم تو
گفتم شدی ایمان من،، گفتم گرفتی جان من
گفتا بهارت را بده،،، زین پس خزانم سهم تو
گفتم که دنیای منی،،،،،، گفتم تو رویای منی
گفتا که از دنیا برو ،،،،،،،، باغ جنانم سهم تو
گفتم مرا مستم بکن،،گفتم بکش هستم بکن
گفتا رها کن میکده،،،،،،،من استکانم سهم تو
گفتم لبت شهد و عسل،،،،گفتم بگیرم در بغل
گفتا دو چشمت را بده،،،باشد،،، لبانم سهم تو
گفتم بکن سویم نظر،،،،،، گفتم مرا با خود ببر
گفتا همینجا بهتر است،،،،، جا و مکانم سهم تو
گفتم نرو گفتم بمان،،،،،،،،گفتم نشو نا مهربان
گفتا که باشد این دل ،،،،،،،،، نا مهربانم سهم تو
گفتم که هیچم بعد تو ،،،،،گفتا که با من بدتری
گفتم که یا دل را بده،،،،، یا اینکه جانم سهم تو
+ نوشته شده در ساعت 8:22  توسط جواد رمضانی |